گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
شعر طنز
چهار شنبه 7 مهر 1395 ساعت | بازديد : 228 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

از آن روزی که اینترنت بنا شد
زن خونه ز مرد خود جدا شد

نه چای آماده و نه استکانی 
دریغ از پختن یک لقمه نانی

سر صبحی که پی جو تا سحرگاه
موبایلش روشنه هر گاه و بی گاه

گهی اینترنت و واتس آپ و گه چت 
پیامک میزنه این خط به اون خط

خیالش نی بچه‌ش داره می‌میره
خوراکش خورده یا این‌که نخورده

خیالش نی که مردش خسته و زار 
میاد خونه شبانگاهان سر کار

سرش توی موبایلش هی می‌خنده 
پیامک میزنه خالی می‌بنده

بجای همدمی با مرد خونه
موبایلا روز و شب همدمشونه

الهی این موبایلا را تو بشکن 
دل بیچاره‌ی مردا رو نشکن

قدیما مرد و زن همراه و همدل 
حالا همدم شده خط ایرانسل

الهی کابل اینترنت جدا شه 
موبایلا از دست زن‌ها رها شه

از آن روزی که این تانگو بنا شد
زن خونه ز مرد خود جدا شد

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گفته بودم که تو را می‌خـواهــم
جمعه 26 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 410 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفته بودم که تو را می‌خـواهــم

آری، آری، به خـدا می‌خواهــم

عاشقم، جرم من این است فـقط

ذره‌ای مهـر و وفــا مـی‌خـواهـم

آن قدَر خوشگل و خوش اطواری
که یکی نه، دو سه تا می‌خواهم!

چشــم نامحرم اگــر دید تو را

چشمش از کاسه جدا می‌خواهــم

کاش یــک ذره تـپل‌تـر بــودی

تا بگویم که چرا مـی‌خواهــم

بنده از جنـس بـشر بـــیزارم

بلکه یک مرغ دو پا می‌خواهم

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1


بی زنی (شعر طنز)
جمعه 26 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 236 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خدایا پس چرا من زن ندارم؟

زنی زیبا و سیمین تن ندارم؟

دوتا زن دارد این همسایه ما

همان یک دانه را هم من ندارم

آژانس ملکی امشب گفت به من

مجرد؛ بهر تو مسکن ندارم

چه خاکی بر سرم باید بریزم؟

من بیچاره آخر زن ندارم

خداوندا تو ستارالعیوبی

و بر این نکته سوءظن ندارم

شدم خسته دگر از حرف مردم

تو میدانی دل از آهن ندارم

تجرد ظاهراً عیب بزرگی است

    من عیب دیگری اصلا”ندارم

    خودم می‌دانم این”اصلا” غلط بود

    در اینجا قافیه لیکن ندارم

    تو عیبم را بپوش و هدیه‌ای ده

    خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟

    اگر او را فرستی دیگر از تو

    گلایه قد یک ارزن ندارم

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1


شعر طنز: خر و صاحبش
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 373 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خری با صاحب خود گفت در راه
که ای بی رحم بی انصاف بد خواه
مرا تا چند زیر بار داری؟
مرا تا چند با جان کار داری
خدا مرگت دهد تا شاد گردم
ز بند محنتت آزاد گردم
جوابش داد: کای حیوان دربند!
چرا از مرگ من هستی تو خرسند؟
علاجی کن که دیگر خر نباشی
کشیدن بار را در خور نباشی
و گر نه تا تو خر هستی، بناچار
چه من چه دیگری از تو کشد کار

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


مهمان خوش اشتها (شعر طنز)
سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 352 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

شعر طنز مهمان

کرده‌ای میزبان ِ مهمانیم

که مراجان زدستش آزرده‌ست

زاشتها، گرچه سنگ خاره بود

تا نگه می‌کنی فروبرده‌ست

وای من کز نهیب معده او

هرکه بینی فغان برآورده‌ست

الغرض، رحم کن که م‌دانم

تا توآگه شوی مراخورده‌ست

صبور کاشانی



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ابیات طنز در ادبیات فارسی
سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 322 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

شیخم به طنز گفت حرام است می‌نخور

گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی‌کنم

حافظ
 

درخانه‌ی من ز نیک و بد چیزی نیست

جز بنگی وپاره‌ای نمد چیزی نیست

از هرچه پزند نیست غیر از سودا

وز هرچه خورند جز لگدی چیزی نیست

«عبید زاکانی »



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


هست تیره روزگار زن ذلیل (شعر طنز)
چهار شنبه 10 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 213 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گشته اسباب غرور و دلخوشی
یک زن لاغر سیاه و کشمشی
با قدی چون نردبانی بر چنار
کی توانم راه رفتن در کنار
دستها چون بیل و ناخن دسته بیل
در تنم خنجر کند چون سیخ و میل
موی سر کم پشت و صورت پر ز مو
ماه پر لک گشته این سیمینه رو
چون ببینی خنده هایش پر کشی
یک به یک دندان زرد و سیم کشی
با دماغی تیز و باریک و بلند
چهره‌اش کرده فریبا و لوند
چشم و ابرو در هم و مخموره حال
ریز چون بادام خشک و زرد کال
کی زبان آید به کامش در سکوت
میزند مغزم دگر زنگی و سوت
مادری دارد چو رستم پهلوان
نعره‌اش لرزد تن شیر ژیان
هفته‌ای ده شب بیاید خواهرش
پر کند از مرغ و ماهی هیکلش
گشته‌ام پیر و زمین گیر و علیل
هست تیره روزگار زن ذلیل



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شعر طنز: نفس باد صبا
چهار شنبه 10 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 244 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می‌آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس‌گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می‌زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شعر طنز (خر عاشق)
چهار شنبه 10 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 350 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

شعر طنز خر عاشق

خری آمد به سـوی مـادر خویـش        بگفـت مـادر چـرا رنـجـم‌دهـی بیـش

بـرو امشب بـرایـم خـواستگـاری         اگـر تــو بــچـه‌ات را دوســـت‌داری

خـر مــادر بگفتـا ای پسـر جـان          تـو را مــن دوسـت‌دارم بهتـر از جان

ز بین این همه خـرهای خوشگل         یکی را کن نشان چون نیست مشـگل

خـرک از شـادمـانـی جفتکـی زد        کـمـی عــرعــر نـمـود و پشتـکـی زد

بگفت مــادر بـه قـربـان نگاهـت        بـه قــربــان دو چـشـمــان سیـاهـت

خـر همسایـه را عاشـق شـدم من         بــه زیـبــایــی نـبـاشــد مـثـل او زن

بـگفت مادر بـرو پالان به تن کن         بــرو اکـنـون بـزرگـان را خـبـر کـن

بــه آداب و رســـومـات زمـانــه        شـدنـد داخــل بـه رســم عـاقــلانــه

دو تـا پـالان خریدند پـای عقدش       بـه افـســار طـــلا بــا پــول نـقــدش

خریـداری نـمودنـد یک طـویـلـه        همـان‌طـوری که رسـم است در قبیـله

خـران عـرعـرکنان شـادی نمودند       به یـونجـه کـام خود شیـریـن نمـودنـد

بـه امـیـد خــوشـی و شــادمانـــی        بـــرای ایــن دو خـــر در زنـدگـانـــی

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شعر طنز از ناصر فیض
چهار شنبه 10 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 259 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

من مانده‌ام این‌جا که حلال است، حرام است؟

***

با این که به فتوای دل اشکال ندارد

گریار پسندید ترا کار تمام است

***

در مذهب ما باده حلال است، ولی حیف

در مذهب اسلام همین باده حرام است

***

شد قافیه تکرار ولی مسئله‌ی نیست

چون شاعر این بیت طرفدار نظام است

***

این ماه شب چاردهم در شب مهتاب

یا این که نه، همسایه ما در لب بام است

***

در مجلس اگر جای خودت را نشناسی

این جا است که مفهوم قعود تو قیام است

***

پرسید طبیبم که پس از رفتن یارت

وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است

***

از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم

گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است

ناصر فیض

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد

موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 1602
:: بارديد ديروز : 7
:: بازديد هفته : 1661
:: بازديد ماه : 4301
:: بازديد سال : 72603
:: بازديد کلي : 332985
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری